printlogo

برزو سپاسی
کد خبر : 5868
تاریخ انتشار : 28 خرداد 1394 12:23:00

گزارش: مهندس برزو سپاسی 

توجه، توجه، علامتی که هم اکنون می‏شنوید اعلام خطر یا وضعیت قرمز است...! اگر بیش از 30 سال سن دارید و در سال‏های جنگ تحمیلی در ایران زندگی می‏کرده‏اید، این جمله برایتان آشناست. اعلام وضعیت قرمز به مفهوم نزدیک شدن هواپیماهای عراقی به شهرها بود و در اواخر جنگ، هشدار نزدیک شدن موشک‏های پرتابی عراق به شهرهای وطن محسوب می‏شد. هم اکنون در این نوشتار اعلام وضعیت قرمز را برای یکی از بناهای تاریخی کشورمان که در شرف نابودی است اعلام می‏داریم. امید است با دریافت این اطلاعات بتوانیم از سازمان‏های مرتبط استمداد کنیم.

داستان نفت ایران از دوران «مظفرالدین شاه» قاجار آغاز شده که «ویلیام ناکس دارسی» توانست امتیاز اکتشاف و استخراج و بهره برداری از نفت ایران برای 60 سال را در ازای دریافت16درصد سود سالیانه و20هزارلیره در سال از شاه قاجار دریافت کند. 

شاید در اولین قضاوت، فقط «مظفرالدین شاه» را به باد انتقاد بگیریم ولی در واقعیت، آقای دارسی هم ریسک بزرگی کرد و در کشوری که تا آن زمان، نفتی از آن استخراج نشده بود، سرمایه‏گذاری عظیمی انجام داد، چرا که ممکن بود در ایران هیچ‏گاه نفت پیدا نشود! او 2 سال با صرف هزینه 500 هزار پوند در نقاط مختلف ایران حفاری کرد ولی به نتیجه‏ای نرسید و به ناچار، برای استفاده از سرمایه یک شرکت بریتانیایی دیگر، آنها را نیز در این پروژه شریک کرد ولی همچنان هیچ اثری از نفت به دست نیامد. 

بودجه آنها در سال 1908 در شرف اتمام بوده و آقای دارسی در شرف ورشکستگی کامل بود که ناگهان در آخرین حفاری در منطقه مسجد سلیمان آنها به نفت رسیدند و این آغاز تحولی بزرگ در زندگی دارسی و مردم ایران شد. یکسال بعد او مدیر عامل شرکت تازه تأسیس شرکت نفت ایران و انگلیس بود و برای خود کاخ بزرگی در لندن خریداری کرده و غرق در شهرت و ثروت بود. البته بعدها وزارت دریاداری بریتانیا به سرپرستی «وینستون چرچیل» توانست قبل از جنگ جهانی اول، عمده سهام این شرکت را به دست آورد. 

طبق سند کتاب آگهی‏های تاریخی، بنزین در ابتدا در قوطی‏های حلبی از روسیه وارد می‏شد و با نام PAN یا پرس-آذ (مخفف پرشیا-آذربایجان شوروی که نفت از آنجا استخراج می‏شد) به فروش می‏رسید ولی با تأسیس شرکت نفت ایران و انگلیس، آنها نیز محصولات خود را با نام بنزین پارس و نفت نخلی عرضه کردند. البته به علت محدود بودن تعداد اتومبیل‏ها، تهیه بنزین از طریق دکان‏های فروش نفت انجام می‏شد. اما اولین جایگاه پمپ بنزین در خیابان امیریه که محل زندگی اعیان بود، افتتاح شد. 

به تدریج در تهران و حومه، 12 پمپ بنزین افتتاح شد. پمپ شماره 2 در خیابان شاه رضا (انقلاب) نزدیک دانشگاه تهران، پمپ 3 در خیابان ری، شماره 4 در بوذرجمهری، شماره 5 در بهارستان نزدیک مجلس شورای ملی، شماره 6 در سعدی و تقاطع دروازه دولت، شماره 7 در سی متری نظامی، شماره 8 در میدان محمدیه، شماره 9 در خیابان شاهپور، پمپ شماره 10 در شهرری سه راه ورامین، شماره 11 در کرج و سرانجام شماره 12 در تجریش تأسیس شدند. 

طراحی بنای اصلی این پمپ‏های بنزین بر اساس معماری ایرانی و اسلامی انجام شده و بخشی از هویت تاریخی تهران محسوب می‏شدند. ساختمان، از یک ورودی اصلی آجری که دارای یک طاق بزرگ بود تشکیل می‏شد که در حواشی آن کاشیکاری سنتی دیده می‏شد. ذکر یک نکته پراهمیت است و آن اینکه کاشی کاری یک مسجد قدیمی با یک مسجد جدید، شاید در ظاهر شبیه یکدیگر باشد ولی در عمل دو ساختار متفاوت دارند. کاشی‏کاری مدرن، مبنای کار، یک کاشی مربع بزرگ است که نقشی روی آن چاپ می‏شود و در نهایت این کاشی‏های مربعی شکل کنار هم نصب می‏شوند و نقش کلی شکل می‏گیرد، ولی در کاشی کاری سنتی که نمونه آن در پمپ بنزین‏های اولیه نیز دیده می‏شد، هرکدام از بخش‏های کوچک طرح به صورت مجزا و با دست بریده می‏شده و قطعات ریز همانند یک اثر خاتم کاری کنار هم چیده می‏شدند و نتیجه، چیزی است که کاملاً با دست ساخته شده و ارزش بالایی دارد. 

در بخش‏های جانبی ساختمان، همان قوس در بالای پنجره‏ها دیده می‏شود. در تصاویر قدیمی به جا مانده از این پمپ بنزین‏ها دستگاه‏های پمپ بلندی دیده می‏شوند که اتومبیل‏ها در کنار آن مشغول سوخت‏گیری هستند. بالای هر دستگاه، یک چراغ بزرگ دیده می‏شد که حروف مخفف ب پ (بریتیش پترولیوم) روی آن نقش بسته بود و شب هنگام روشن می‏شد و حکم تابلوی تبلیغاتی داشت. البته الان دیگر اثری از آن دستگاه‏های پمپ سوخت باقی نمانده است. 

حالا بیش از 80 سال از آن زمان گذشته است. اگر در خیابان سعدی جنوبی از شمال به جنوب حرکت کنید، در تقاطع خیابان انقلاب به ایستگاه مترو دروازه دولت می‏رسید. در بخش پشتی ورودی مترو، یک کوچه وجود دارد که نام آن شما را متعجب خواهد کرد. کوچه فیات! علت این نام‏گذاری وجود نمایندگی اصلی فیات یعنی شرکت کاوش در سال‏های دهه 1340 در آن کوچه بوده است. این کوچه باریک، روزگاری دور برای خود برو و بیایی داشت و در سراسر آن فیات‏های 1100 پارک شده قابل مشاهده بوده، ولی الان تنها یک قهوه خانه محقر با شیشه خاک گرفته در آن دیده می‏شود. 

دیوار روبه‏روی آن مغازه به یک در فلزی ختم می‏شود که وقتی آن را باز کرده و به داخل وارد می‏شوید، ناگهان دنیای دیگری را جلوی چشمان خود خواهید دید. 

پمپ بنزین شماره 6 تهران که شماره تلفنش در سال 1310 عدد چهار رقمی (9280) بوده، خسته از فراموشکاری و نامهربانی ما حالا به مرکز پارک کامیون‏های حمل زباله شهری تبدیل شده! اثری از شکوه و جلال گذشته آن باقی نیست و آثار خرابی در بخش‏های مختلف آن به چشم می‏آید، ولی هنوز هم بی نظیر است. 

هنوز سوراخ‏های محل نصب تابلوی شرکت نفت ایران و انگلیس در بالای سردر دیده می‏شود. یک گنج واقعی اینجاست و ما آن را نمی‏بینیم. کاش این‏طور نبود... چند سال پیش یک مطلب کوتاه در مورد همین پمپ بنزین نوشتم که در مجله ماشین چاپ شد ولی گویا هیچ کس آن را جدی نگرفت. در آن زمان تمام آجرهای آن با یک لایه رنگ سفید با بی سلیقگی تمام پوشیده شده بود و تنها با یک توری فلزی از خیابان جدا می‏شد. اما حال ظاهراً خیلی چیزها تغییر کرده است. آفتاب، رنگ و روی آجرها را پاک کرده، دور محوطه دیواری کشیده شده و یک سوله بزرگ هم در جلوی آن احداث شده و اگر همین فردا صبح تخریب شود، کسی متوجه نخواهد شد! 

فکر کردم که بنای تاریخی پمپ بنزین در صورت بازسازی و اضافه شدن چند غرفه با نمای آجر قدیمی قرمز رنگ همخوان در اطراف آن و یک فضای سبز ساده، شاید می‏توانست به یک بازار روز زیبا تبدیل شود، یا حتی با وجود نزدیک بودن ورودی متروی دروازه دولت می‏توان یک مرکز خرید کوچک در اطراف ساختمان پمپ بنزین ساخت. اگر وزیر نفت بودم، این سبک معماری را در کلیه پمپ‏های بنزین سراسر کشور اجرایی می‏کردم. یک هویت بی نظیر ایرانی- اسلامی در خیابان‏ها. از سوی دیگر فضای بازار روز بی‏هویت فلزی هم می‏توانست پارکینگ کامیون‏های حمل زباله باشد. 

بد نیست بدانید امروزه گروه‏های متعددی در زمینه گروه بندی‏های مختلف اتومبیل‏ها در کشور داریم. شاید یک فرد عضو گروه آفرود سوارها با دارندگان ب‏ ام ‏و ‏های کلاسیک، دارای زمینه فکری متفاوت باشند ولی همه گروه‏ها می‏توانند با یکدیگر برای حفظ پمپ بنزین شماره 6 تهران هم صدا شوند و از مسئولان محترم شهرداری و میراث فرهنگی درخواست رسیدگی به آن را کنند. شهرداری، بخشی به نام بافت تاریخی در خیابان 15 خرداد، کوچه امامزاده یحیی، کوچه طهماسبی، سرای کاظمی دارد. شاید پیگیری ما از مسئولان محترم شهرداری بتواند سرنوشت این بخش از شناسنامه ایران را تغییر دهد.